سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت، ترس از خودت، تصدیق و ایمان به خودت، هراس ازخودت و شوق به خودت، لبریز ساز، ای صاحب جلال وکرامت! [ـ امام صادق علیه السلام]

به نام او که هستی ام از اوست

نوشتم:محبت ،مهر، پاکی...

  خواندند:شعار/

 

      نوشتم:صداقت... 

  خواندند:دروغ/

 

نوشتم:هرآن چه که رنگ رنگ است...

خواندند:دورویی/

 

نوشتم:سکوت...

خواندند:فریاد/

 

نوشتم:فریاد...

خواندند:شورش/

 

 نوشتم:احترام خارها حداقل به خاطرگل ها...

خواندند:خشونت/

 

نوشتم:بی کسی...

خواندند:افسردگی/

 

نوشتم:تنهایی...

خواندند:گوشه گیری/

 

نوشتم:نگاه آبیش...

خواندند:زیر سقف سیاه/

 

 نوشتم:برخیز...

خواندند:قانون شکنی/

 

نوشتم:خدا...

خواندند:دین،مذهب/

 

نوشتنم:مولا علی...

 خواندند:ابن ملجم/

 

نوشتم:اتحاد...

خواندند:ترس از تنها ماندن/

 

 نوشتم:کودکی...

خواندند:ترس از بزرگ شدن،،وابستگی/

 

نوشتم:بزرگ شدن...

خواندند:عقده های کودکی/

 

نوشتم:خواستن که ماندن...

خواندند:گناه کار بودن و نخواستن که مردن/

 

نوشتم:مرگ...

خواندند:شکست/

 

 نوشتم:غرور...

خواندند:خود خواهی،استکبار/

 

 نوشتم:عشق...

خواندند:هوس/

 

 نوشتم:..........

خواندند:!!!!!!!!!!/




الهام ::: چهارشنبه 86/2/5::: ساعت 9:0 صبح

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ... تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست


الهام ::: جمعه 86/1/24::: ساعت 5:33 عصر

دلکم.. شکوه نکن از بدیای سر نوشت

که چرا این همه خستگی رو پای تو نوشت

بالی که قشنگتره طعمه ی سنگ و تیر میشه !

همیشه نغمه ی خوش کنج قفس اسیر میشه

کسی دوس نداره غار غار کلاغو گوش بده

بازار خرید فروش اون همیشه راکده

دلکم... شکوه نکن بازار داغت رو بناز

واسه هر شکستگی ترانه ای تازه بساز

داری امتحانتو پس میدی ...پس برنده باش

اگه پرواز می کنی قشنگترین پرنده باش

نذار از چنگ قفس زخمی بمونه رودلت

یا که قطره قطره مرگو بچکونه رو دلت

اونی که دردو داده بهت یه روز میده دوا

دلکم ...داره محک می خوره صبرت با غما




الهام ::: جمعه 86/1/24::: ساعت 5:25 عصر

دلم گرفته آسمون، نمی تونم گریه کنم

شکنجه می شم از خودم، نمی تونم شکوه کنم

انگاری کوه غصه ها، رو سینه من اومده

آخ داره باورم می شه، خنده به مانیومده

دلم گرفته آسمون، از خودتم خسته ترم

تو روزگار بی کسی، یه عمر که دربه درم

حتی صدای نفسم، می گه که توی قفسم

 من واسه آتیش زدنت، یه کوله بار شب بسم

دلم گرفته آسمون، یه کم من و حوصله کن

نگو که از این روزگار، یه خورده کمتر گله کن

من و به بازی می گیرن، عقربه های ساعتم

برگه تقویم می کنه، لحظه به لحظه لعنتم

آهای زمین، یه لحظه تو نفس نزن

نچرخ تا آروم بگیره، یه آدم شکسته تن

آهای زمین، یه لحظه تو نفس نزن

نچرخ تا آروم بگیره، یه آدم شکسته تن


الهام ::: جمعه 86/1/24::: ساعت 5:23 عصر

مثل همیشه آخر حرفم را

و حرف آخرم را

با بغض می خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می کنم:

" باشد برای روز مبادا"

اما در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست




الهام ::: جمعه 86/1/24::: ساعت 5:21 عصر

<      1   2      
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :68596
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<