من خنده ام را به همه آموختم و قطرات اشک را از گو نه هایم باک کردم من سعادت را با خنده ام به همه نشان دادم اما هیچ کس ندید که من بیشتر از همه می گریم حتی در آن لحظات که صدای خنده ام همه را به خنده وا داشت همه را شاد کرد.
اما هیچ کس ندید که غمگین تر از همه من هستم دنیای بر خون دلم را بیش هیچ کس نگشودم و قطرات اشک را باک کردم در حالیکه آن چنان در دل می گریستم که اگر کسی گوش به گریه ام میداد هرگز گریستن را فراموش نمی کرد .هیچ کس نفهمید در بس این چهره شاد دل بر درد خود را در سینه ام بنهان کرده ام همه در حالیکه شادی را از من می آموختند از کنار دل بر دردم بی صدا و آرام گذشتند....