سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر از خدا چنانکه باید می ترسیدید، به دانشی بی نادانی دست می یافتید و اگر خدا را چنانکه باید می شناختید، با دعایتان کوهها از میان می رفتند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

به نام او که هستی ام از اوست

مدل شکستنهای خودم... هق... هق... خفه در گلو... اشکهایم سرازیر و صدایم خفه... شکست و باز دلداری دادم... باز مدلِ خودم...

 

وقتی دلم میگیره... وقتی می‌شکنه... جلوی آینه که می‌ایستم... گریه می‌کنم و بعد... دستهایی هست که نوازشم می‌کند... دستهایی هست که اشکهایم را پاک می‌کند... دستهایی که گونه‌ام را نوازش می‌دهد... کسی هست که می‌گوید: آرام... آرام... طفلکِ من... یه روز می‌یاد سحر می‌شه...

 

کسی هست به آرامش می‌خواندم... نصیحتم می‌کند... دست زیر چانه‌ام می‌گذارد و خیره در چشمهای سرخ شده‌ام به رویم لبخند می‌زند... کسی که امید به فرداها را دردلم زنده نگه می‌دارد


الهام ::: جمعه 86/2/7::: ساعت 12:15 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 51


کل بازدید :68650
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<