......در انحنای تنهایی خویش ... بین ماندن و رفتن ... بین بودن و نبودن ... بین نیاز و استغنا ... بین خاموشی و فریاد ... رفتن را برمیگزینی !
حسی گنگ و نامفهوم با معنایی به وسعت اندوه تو را در بر می گیرد و بغضی خاموش گلویت را می فشارد. میشکنی ... میشکنی و از مرور خاطره ها خیس میشوی !
می دانی در زیر لایه های سکوت و فراموشی خواهی پوسید . می دانی در زیر لایه های سکوت و فراموشی
خواهی پوسید. می دانی در چشم این رگذران غریبه مهجور خواهی ماند. آری خوب می دانی که از خستگی حرف های بر دل مانده مچاله خواهی شد ... ولی رفتن را بر می گزینی.
می دانی دوباره باید پشت این حصارهای تودرتو خالی برای بودن تلاش کنی و باز با این روزمرگی بیهوده بجنگی اما رفتن را بر می گزینی!
می روی و سکوت پیشه می کنی و آنقدر غرق در این سکوت می شوی که می خواهی سکوتت را فریاد کنی! .... با تمام وجودت فریادکنی! .... با تار و پودت!
پس دوباره باز میگردی .... ولی می دانی آری خوب می دانی که سکوت را نمی توان فریاد زد.
و ای کاش کسی معنای این سکوت ا می فهمید!
چقدر دلم هوای آسمان کرده فرقی نمی کند ابری باشد یا ستاره باران دلم برای آسمان تنگ است
انگار باز حال و هوای دلم ابری شده گلویم از بغضی سنگین می سوزد
چشمهایم می خواهند ببارند ولی نمی گذارم مثل همیشه
این هم یکی دیگر از معایب بزرگ شدن است حالا آرزو دارم بتوانم کودکانه گریه کنم ولی افسوس...
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی
عـشق فراموش کردن نیست .بلکه بخشیدن است عــشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است عــشق دیدن نیست بلکه احساس کردن اســـت عــشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است
غرورت را به خاطر دل کسی که دوستش داری بشکن اما دل کسی را که دوستش داری به خاطر غرورت نشکن
سعی کن زیبایی در نگاه تو باشد نه در آن چیز که به آن می نگری!
اگه یه روز عاشق شدی یه عاشق واقعی باش
سعی کن عاشق کسی باشی که لیاقتشو داشته باشه نه اینکه تشنه دوست داشتن باشه چون تشنه روزی سیراب میشه.
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم اگر در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهربی سرو پای نکنیم